محل تبلیغات شما

مناجات عرفانی

شب فراق و زندان عشق

شب فراق که داند که تا سحر چند است[1]

مگر کسی که به زندان عشق دربند است

گرفتم  از  غم دل  راه  بوستان  گیرم           کدام سرو به بالای دوست مانند است

پیام من که رساند به یار  مهر گسل             که برشکستی و ما را هنوز پیوند است

قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست   به خاک پای تو وان هم عظیم سوگندست

که  با  شکستن  پیمان  و  برگرفتن دل            هنوز دیده  به  دیدارت  آرزومند است

بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست       به جای خاک که در زیر پایت افکنده‌ست

خیال روی تو  بیخ امید  بنشانده‌ است           بلای عشق تو بنیاد صبر برکنده‌ است

عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی      به زیر هر خم مویت دلی پراکند است

اگر نباشی که شخص  بنمایی            گمان برند که پیراهنت گل آکند است

ز دست رفته نه تنها منم در این سودا      چه دستها که ز دست تو بر خداوند است

فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست         بیا  و  بر دل من بین که کوه الوند است

ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق

گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است[2]

***

معانی کلمات و ترکیبات غزل بالا در عرفان اسلامی؛

شب فراق= غیبت کبرا

زندان عشق= محبت اهل بیت علیهم السلام

راه  بوستان= امت اسلام( صراط مستقیم )

بالای دوست= بر قامت قائم (ولایت)

بر سر کویت= آستانه ولایت تو

بیا که بر سر کویت= عجل فرجک

به جای خاک که در زیر پایت= ما در زیر سایه ولایت تو هستیم

خیال روی تو= آرزوی دیدن چهره ات

بیخ امید= نهال آرزو (در انتظار دوست)

تو مجموع= تو در عالم وحدتی

زیر هر خم مویت= در عالم کثرت تو (انسان کامل جامع عالم کثرت و عالم وحدت است)

نباشی= مجرد و غایب نباشی

که شخص بنمایی= که وجود خودت را به همه نشان دهی(ظهور شخصی نمایی)

پیراهنت= وجود مقیّدت(جسم و بدن دنیوی)  

 گل آکند= گل باران، خوشبو، زیبا( گُل کنایه از انسان غایب و دوست داشتنی است)

 در این سودا = دراین عشق

چه دستها که ز دست تو بر خداوند است= چه دستهایی که از خداوند تو را می خواهند

 فراق یار= دوری سعدی (ما) از او (غیبت از جانب ماست)   

 کوه الوند است = بسیار سخت است

***

اگر نباشی که شخص بنمایی

گمان برند پیراهنت گل آکندست

بودن در عرفان اسلامی کنایه از مجرد بودن است و انسان کامل در جهان هستی مجرد است و هر امر مجردی غایب از دیده هاست و لذا وجود مبارک انسان کامل و مکمل اگر از برهنگی(غیبت) درآید و وجود مقدس خود را چون شخصی نشان دهد همه می بیبنند که تمام بدن و پوشش وجودش آکنده از گل خوش بوی و عطر آمیز محبت است همانطور که وجود مقدس و قائم او همانند سروی بلند قامت است که بالاتر از او دوستی نیست و من (سعدی) با این که این همه پیمان شکنی در عهد دوستی با تو کردم، ولی با این حال هنوز هم آرزوی دیدار ترا دارم ؛

که با شکستن پیمان و برگرفتن دل

هنوز دیده به دیدارت آرزومند است

اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ ، وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ….
والحمد لله رب العالمین علی کل حال

 


[1] وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (بحر مجتث مثمن مخبون محذوف)

[2] سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل  60.ر

تأثیر قرآن کریم در غزلیات لسان الغیب حافظ شیرازی

شاخ نبات حافظ / وقت سحر

مناجات عرفانی؛ طالب حضور / فروغی بسطامی

تو ,عشق ,وجود ,دوست ,فراق ,انسان , نباشی ,در زیر ,زندان عشق ,سر کویت ,، وَ

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دست نوشته - وبلاگ شخصی